محل تبلیغات شما

ویزایم که جور شد. خانه که میانِ طراح شدن‌م میمِ مالکیت را گرفت و مالِ خودم شد. جمعه که شُد. هوس ِ [تو] که دلم کَرد. ترتیبی می‌دهم برای موهیتو. این‌چنین که می‌بینی. آن‌چنان که هیچ‌وقت گمان دارم نمی‌بینی، میانِ آشپزخانه‌ام و دست‌هایم و کتاب‌های آشپزی‌ام و تمامِ داراییِ بی‌تواَم و

موهیتویی که دیگر تو نیستی.

برای ضاد با عشق و نفرت.

مشوّش شده‌ام و همان که قبل.

تو ,میانِ ,نمی‌بینی، ,آشپزخانه‌ام ,گمان ,هیچ‌وقت ,دارم نمی‌بینی، ,گمان دارم ,نمی‌بینی، میانِ ,میانِ آشپزخانه‌ام ,و دست‌هایم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر