محل تبلیغات شما
هلیا امشب اگر بعد از این حس پوچی وسعت یافته، سیگار‌ی خیلی طولانی می‌کشیدم، و یک دور هوای تهران را سوار موتور، با تک‌تک تونل‌هاش هورت می‌کشیدم، تکمیل می‌بود. اما نبود. اما من نه حتی سیگار می‌کشم، نه سوار مو‌تور می‌شوم و نه تمام تونل‌های تهران را می‌روم. من برای تکمیل بودن‌هام نهایت، نمازی از دهن افتاده دارم. یک پوستِ دستِ کنده شده و یک ذهن مشوش، که با آن تا تانزانیا می‌روم. هلیا تانزانیا برای من بوی عسل و رزماری می‌دهد.

موهیتویی که دیگر تو نیستی.

برای ضاد با عشق و نفرت.

مشوّش شده‌ام و همان که قبل.

یک ,تانزانیا ,می‌روم ,سوار ,هلیا ,تکمیل ,و یک ,تهران را ,یک پوستِ ,دارم یک ,افتاده دارم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Information